پدران آب

پدران ماه

پدران گندم.

پدرانی که پسران خودند

و از پسرانِ خود می‌خورند

تا هر برگ، برگِ تر باشد

دوباره شد، دوباره‌تر باشد.

 

*

آنان همیشه ایستاده‌اند، 

روی شکمِ آینه  -آنجا که کمی از قوس-

و برآمدگی پشت باد  -آنجا که کمی آن‌سوتر -

در بریدگی چهارراه‌ها - زیر بوقِ خورشید-

و در دهان من و تو - که کمی پیش از صداهامان خوانده‌ایم

و پیش از لب‌هامان بوسیده‌- 

چرا که شمع اگر نمی‌سوخت، آتش می‌شد

و باد اگر نمی‌وزید، طوفان بود.