سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

روزانه 40

بعد از یک هفته، دقیقاً یک هفته کم خوابیدن و کم خوابیدن، امروز مخصوصاً تا همین الان - که لنگ ظهر باشد- خواب بودم. دیشب، ساعت 9 و ربع که کارم آموزشگاه تمام شد بلانسبتِ شما جنازه بودم دیگر. تصمیم گرفتم شب را در خانه‌ی پدری سر کنم که همه چیزش همیشه مهربان است و آماده. حتی رختخوابش خیلی خیلی نرم‌تر است از جای خواب مسخره‌ی خودم. دراز کشیدم و کتابِ روان‌درمانی اگزیستانسیال یالوم را برداشتم کمی خواندم - اولین کتاب یالوم است که اینقدر برایم جالب است- و کمی بعد هم خوابم برد. صبحی 8 بلند شدم صبحانه آش خوردم و دوباره خوابیدم تا همین الان. 

حالا سیستم را روشن کرده‌ام که بشینم پای کارِ لعنتی و اگر خدای ارحم‌الراحمین بخواهد تا فردا ظهر دیگر تمام است. دیگر فعلاً خانه‌ی خودم نمی‌روم که درگیر حواشی - قطع بودن آب، جنگِ همسایه‌ها با مغازه‌داران، تهیه کردنِ غذا و ...- نباشم و فقط این لعنتی را تمام کنم به فضل الهی. 

  • ۰۲/۰۲/۲۱
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی