من تارانتینو را به کیشلوفسکی و تارکوفسکی ترجیح میدهم؛ جان فورد را به فونتریه ترجیح میدهم (شاید یکی بگوید اینها اصلا ربطی به هم ندارند که مقایسه میکنی، مهم نیست)؛ من گاهی حس میکنم سینمای مبتذل آمریکا را ترجیح میدهم به سینمای فاخر اروپا؛ چون سینمای مبتذل آمریکا صادقانهتر است، یعنی دروغ میگویدها، ولی دروغاش رک و پوستکندهاست؛ خودش به تو اعتراف میکند که من با جلوههای ویژهام و با سکس و اکشن دارم به تو دروغ میگویم. اما دروغگویی سینمای روشنفکری خیلی تودارتر و متعفنتر است.
در حقانیت حرف من همین بس که الان هر ننهقمری از تخم درمیآید شروع میکند به گند کشیدن سر تا پای هالیوود، با انتقادهایی که خب اظهر من الشمس است؛ ننهبزرگ من هم میفهمد هالیوود مشکلاتش چیست، اما از هر ده نفر، یکی جرات دارد، مخصوصا در محافل روشنفکری، زبان باز کند و بگوید بالای چشم فونتریه یا کیشلوفسکی ابروست. میبندندش به فحش و انگ نفهمی میخورد.
پس، اقتدا کنیم به سخن مسیح که گفت "از راههایی نروید که روندگان آن فراواناند".
- ۰۱/۱۲/۲۱