سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

شبانه ۱۷

روز فوق‌العاده سختی داشتم. ظهر شهرزاد آمد، قطعه‌ی آخرم را (که اجرای خودم را از آن در پست قبل گذاشتم) تمرین کند. برساند به آخر هفته اجرا‌. یک ساعتی کار کردیم، پدرش (که مثل اکثر پدرهای ایرانی بیخود و مزخرف است) زنگ زد احضارش کرد. بعدش دیگر تا شب نشستم پای کارهای مختلف. از ترجمه بگیر تا درآوردن سونات موتسارت و پرلود فوگ شوستاکوویچ. سر خودم را به زور و ضرب گرم کردم تا همین الان. شبی دیگر زد به سرم. رفتم پایین یک نخ بهمن کوتاه گرفتم آوردم بالا. متاع را پیچیدم. می‌خواستم بکشم، جلو خودم را گرفتم گفتم امشب ن را می‌بینم حالم بهتر می‌شود. این لعنتی را بگذارم برای وقتی که دیگر هیچ راهی ندارم. زنگ زدم به خواهرم آن سر دنیا. حال مامان و بابا را می‌پرسید. گفت که با دوست پسرش جرش شده. 

دیگر این که همین و همین.

  • ۰۱/۱۲/۲۰
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی