امشب یکی از شبهای بزرگ زندگی من بود. آنقدر بزرگ که تاب نوشتنش را هم ندارم. که تاب لحظاتی را که از سر میگذراندم هم نداشتم. انگار بعد از سالها زیستن در تاریکی خورشید هدایت و نجات بار دیگر در آسمان قلبم ظاهر شدهاست. بار دیگر.
- ۰۱/۱۲/۱۵
امشب یکی از شبهای بزرگ زندگی من بود. آنقدر بزرگ که تاب نوشتنش را هم ندارم. که تاب لحظاتی را که از سر میگذراندم هم نداشتم. انگار بعد از سالها زیستن در تاریکی خورشید هدایت و نجات بار دیگر در آسمان قلبم ظاهر شدهاست. بار دیگر.