سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

جالب است؛ تقریباً دارم از افسردگی خفه می‌شوم ولی کار می‌کنم؛ مثل سگ کار می‌کنم هرچند خیلی خیلی دیر نتیجه می‌گیرم. وقتی افسرده‌ام مخصوصاً با خودم لج می‌کنم که چرا بیکاری. چرا مثل مرده افتاده‌ای. اگر دو دقیقه دراز بکشم تپش قلبم بالا می‌رود، بلند می‌شوم، دور خودم پِر می‌خورم و دوباره شروع می‌کنم به انجام دادن کاری. 

عصری نشسته‌ام پای ویرایش ترجمه‌ای که سه سال آزگار است درگیرش هستم. دو بار از سر تا تهِ کتاب را ادیت کرده‌ام. برای ده نفر فرستاده‌ام. همه به جز سیداحمدیان گفتند خوب شده؛ حرفِ سیداحمدیان را گرفتم، دوباره نشستم از سر تا ته. ناشر آماده بود؛ گفتم نه، هنوز خوب نیست، باید ادیت کنم. حالا ادیت نهایی است. هفت میلیون خرج کردم تا یک نفر نمونه‌های نتی را تایپ کند؛ یک سال منتظر بودم تا نمونه‌ها تمام شوند؛ حالا به جز ویرایش متن، ویرایش آخر نمونه‌های نتی هم مانده. نمی‌دانم یک روز زنده می‌مانم که چاپ شدنِ این کارم را ببینم؟ تصمیم گرفته‌ام این ماه از خیرِ بقیه‌ی پروژه‌های زندگی‌ام بگذرم و فقط روی این قضیه کار کنم که لعنتی تمام شود، که دیگر بارش روی ذهنم نباشد. 

این ترجمه، اگر به نتیجه برسد قول می‌دهم دیگر تا یک سال هییییچ کاری نکنم، به خودم اجازه بدهم دراز بکشم، به خودم اجازه بدهم بمیرم، به خودم اجازه بدهم به هیچ چیز فکر نکنم، و دیگر حرصِ هیچ چیز را نخواهم خورد. خدایا فقط یک ماه، یک ماهِ دیگر به من توانایی بده، که علی رغمِ گُه بودنِ حالم این لعنتی را تمام کنم و دیگر هیچ چیز از تو نخواهم خواست. حتی پول، حتی سکس، حتی شهرت، حتی هیچ چیز. 

به من اجازه بده به مرحله‌ای برسم که بتوانم با رضایت بمیرم. 

  • ۰۱/۱۲/۰۵
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی