سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

پلکان تیره

 

در پلکانِ تیره زنی اندوهگین است.  

  • یادم می‌آید عمه‌ای داشتم که مُرد

در حالی که می‌پرسید: آیا هر چیز علتی دارد؟-

در پلکانِ تیره مردی اندوهگین است
او الهیاتِ شفا را می‌خواند با ریشِ دراز و یشمِ مجعد.

  • یادم می‌آید معلمی داشتم که با خودروِ پرایدِ سیاه،

حیاطِ دبیرستان را دور می‌زد-  

در پلکانِ تیره عصایی است که مار نمی‌شود

  • یادم می‌آید که تاریکی سطحِ لُجه را فرا می‌گرفت

و فراموش می‌کردیم...-

 

  • ۹۹/۰۱/۳۱
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی