به «پرویزِ کیمیاوی»
ذکر
از تذکر میآمد، از تذکیر
و حرف به حرف،
تنِ مسافر را میفرسود.
- بر لشکرِ برهنگان حرجی نیست
که ما عمری در این بیابان
یعقوبوار زیستهایم
کلماتِ ما، مثلِ پوستِ تنمان
زِبر و صحراییاند-
ذکر از ذکور میآید وُ
به قامتِ علف راست میشود
در منارهی بعد از ظهر.
- ۹۸/۰۲/۲۰