مثل یک ستاره ی سرخ
به هر سو می نگرم می میرم
اما در مرگ هم چیزی نیست.
مثل گوش می شنوم
مثل چشم می ترکم
مثل حباب
بر تابوت آب می رقصم
مثل دندان می جوم
علف می شوم و در آفتاب می درخشم
می دانم، می دانم که هیچ چیز هیچ چیز نیست:
این را به گوش خود از قطرات منی شنیدم
که در زهدان بعد از ظهر می چکیدند:
دایره در دایره
سپید در سپید.
- ۹۷/۱۱/۰۶