1- من همیشه فکر میکردم تیشرت و شلوار تنگ جالبتر است، چون آدم را شق و رق نشان میدهد. خودم هم همینجوری لباس میپوشیدم. بعد مشکلی که داشتم این بود که لباسهایی که میخریدم، اولش جذب بودند، ولی بعد به تدریج جا باز میکردند و عینِ دماغِ فیل شُل و ول میشدند، مخصوصاً شلوارهایم. بعد هی مجبور بودم دوباره پولِ شلوار بدهم، و دوباره همین اتفاق لعنتی میافتاد.
امروز رفتم یک تیشرتفروشی باحال اول قدوسی شرقی، تیشرت و شلوار مشکیِ نیمبگِ خریدم، و تعریفم از زیباییشناسیِ لباس مردانه برای همیشه تغییر کرد.
2- رفتم خیابانِ باغشاه، نبش هدایت یک مغازهای هست که جلو چشمت از مغز کره میگیرد، یک شیشهی کامل کرهی بادامزمینی گرفتم که کلاً شد 190 تومان، پیش خودم گفتم آدم باید خر باشد که 350 بدهد کرهی جیفِ خارجی بخرد. البته مسلماً جیف خوشمزهتر است، و صد البته خیلی بیخودتر و با کلی افزودنی.
3- امروز مامان رفته بود مارگون، با یک گروهی از خانمهای هم سن و سالش؛ زنگ زدم داشت جوک میگفت و میخندید. خیلی عمیقاً خوشحال شدم. در تمامِ این سالها خیلی کم دیدهام مادرم اینطوری باشد، همیشه حرص میخورد، همیشه غم داشت، شادیاش هم پر از حرص و جوش بود؛ خیلی خوشحال شدم که بالاخره یک بار دیدم اینطوری به خودش حال داد.
4- خودم هم دارم یاد میگیرم بیشتر به خودم حال بدهم.
5- امروز هنرجوی دخترِ شانزده هفده سالهام که همیشه با هم شوخی داریم و به حد مرگ سر به سرش میگذارم آمدهبود میگفت تمرین نکرده، چون حالش خوب نیست، چون ننه و بابایش میخواهند از هم جدا شوند و جدا نمیشوند و از خدایش هست که این طلاق زودتر اتفاق بیافتد بلکه از سر و صدای جر و دعوای خانگی راحت شود و بتواند به درس و موسیقیاش برسد. بعد در همین اوضاع و احوال اکسش هم پیام داده (فکر کن هنرجوی دختر من که به سنِ قانونی هم نرسیده خیلی راحت از اکسش حرف میزند) و اکسش پسر جالبی نیست ولی قلقلک میشود که جوابِ پسره را بدهد، بعد در همین اوضاع و احوال یک سال دیگر کنکور هم دارد. همهی اینها را که میگفت من فقط گوش میکردم و سعی کردم تا حدِ ممکن هیچ واکنش یا توصیهای ارائه ندهم، چون از این که در نقشِ پدر مهربان و منجی عالم بشریت بروم متنفرم. فقط یک کلمه گفتم «درکت میکنم سخته» و تمام. و اضافه کردم: «حالا بریم سر درسمون؟»
- ۰۴/۰۵/۲۳
انتخاب من از بچگی تا کنون فقط شلوار دمپا است ✨😂
امیدوارم حال مادرتون بهتر باشه
من تازه درک کردم مهم نیست چقدر سن انسان بالا رفته باشه یا چقدر تجربه کسب کنه از درون هنوز کودکی کنجکاو و حساسه که به توجه و محبت و عشق نیاز داره. اتفاقا شاید حساس تر و زود رنج تر هم بشویم.