سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

خواب‌نما

خواب دیدم
که قفلِ خانه‌ام
با هفت کلید گشوده می‌شود؛
و هفت بادِ سهمگین،
با ستاره‌های هفت‌پَر از راه می‌رسند. 
دیوارهای خانه را
با اکلیلِ مجرٌد سوزاندم
دیگر چیزی در اکنافِ جهان
قرمز نبود
جز چند ستاره‌ی وحشی.
دیگر چیزی در چراگاهِ آسمان نمی‌سوخت؛
دیگر چیزی قلبِ زمرد را نمی‌سوزاند.
خواب دیدم
که در قلبِ وحشی‌
ام
کودکی می‌آرامد؛
نامش مرگ،
کنیه‌اش بنفشه
و تکیه‌گاهش گهواره‌ای از فانوس دریایی.
خواب دیدم که چیزی را
در آغوش کشیده با خود
خواهم بُرد
به آغوش پلنگانِ تیزپا،
آنجا که برگ، زرورقی است
بر سطحِ آب
و آب، قلبی روان
در سراشیبِ درّه‌ها.
یخ‌های تابستانی دیگر آب می‌شوند
یخ‌های قطبی هم؛
وقت آن است که فکری بیاندیشم
برای آنها که هنوز نیامده‌اند:
مسافران شامگاه.
وقت آن است که گندمِ تابستان را
به عدل قسمت کنم
بینِ پرنده‌های سیاه،
مترسک‌ها،
زمین،
و چاه‌های گرسنه.
زیرا که در جهانِ من
دهان‌ها همه باز است،
ناگزیرِ بلعیدن.
وقت آن است که تنم را
به باد بسپارم؛
پاییز رسیده‌است.

 

  • ۰۲/۰۷/۲۰
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی