مشکل بزرگ من با سینمای معناگرا، روشنفکری، یا هرچه اسمش را بگذارید "محتواگرا" بودن است؛ که به نظرم این سینما را به شکل خاصی از ابتذال سوق میدهد. این معناگرایی به حدی میرسد که فونتریه مثلا، میخواهد به هر قیمتی شده از چارچوب سینما بزند بیرون، تا ایدئولوژی مدنظرش را فروکند به ماتحت بیننده. و این به من به شدت حس غیرصمیمی بودن و غیرواقعی بودن میدهد. اما در فورد یا تارانتینو یا هیچکاک یا حتی نولان (که مخصوصا مورد فحش همهی روشنفکرهاست) هرچه که هست، با سینما طرفید. یعنی با قاب، تصویر، حرکت، داستان و هرآنچه به عالم فیلم مربوط است.
- ۰۱/۱۲/۲۱
پست مدرنیته برای بعضی سینماگران ساختن آفتابه ایه از جنس طلا . حتی تو ابتذال هم زیاده روی می کنن . هرچیزی به اندازه.
یه زندگی افراطی تاریک ، افراطی جنسی ، افراطی نا امید .... رو به تصویر می کشن