سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

مشکل بزرگ من با سینمای معناگرا، روشنفکری، یا هرچه اسمش را بگذارید "محتواگرا" بودن است؛‌ که به نظرم این سینما را به شکل خاصی از ابتذال سوق می‌دهد. این معناگرایی به حدی می‌رسد که فون‌تریه مثلا، می‌خواهد به هر قیمتی شده از چارچوب سینما بزند بیرون، تا ایدئولوژی مدنظرش را فروکند به ماتحت بیننده. و این به من به شدت حس غیرصمیمی بودن و غیرواقعی بودن می‌دهد. اما در فورد یا تارانتینو یا هیچکاک یا حتی نولان (که مخصوصا مورد فحش همه‌ی روشنفکرهاست) هرچه که هست، با سینما طرفید. یعنی با قاب، تصویر، حرکت، داستان و هرآنچه به عالم فیلم مربوط است.

  • ۰۱/۱۲/۲۱
  • س.ن

نظرات (۴)

  • اَروند اَوِستا
  • پست مدرنیته برای بعضی سینماگران ساختن آفتابه ایه از جنس طلا . حتی تو ابتذال هم زیاده روی می کنن . هرچیزی به اندازه. 

    یه زندگی افراطی تاریک ، افراطی جنسی ، افراطی نا امید .... رو به تصویر می کشن

    گمان نمی‌کنم سینمای جان فورد یا هیچکاک در برابر سینمای مثلن فون‌تریه قرار بگیره.

    «اروپا»ی فون‌تریه رو دیدی؟

    پاسخ:
    از جهاتی برای من قرار می‌گیره. فون‌تریه برای من دنباله‌ی همون خط "معناگرایی" تارکوفسکیه. یعنی سینمایی که میخواد "یه پیامی" به مخاطب منتقل کنه. سینمایی که هدف نیست، وسیله‌س.

    اروپا رو ندیدم. داگویل، رقصنده در تاریکی، شکستن امواج، نینفومانیاک، خانه‌ای که جک ساخت... اینا رو دیدم.

    بله، من عمدن «اروپا» رو گفتم چون بین باقیِ آثار فون‌تریه که اسم‌شون رو بردی و تقریبن همه فقط اینها رو دیدن، فیلمی مهجورتره؛ اروپا فیلم کوچیک و بی‌ادعاییه، اما به نظرم فیلم بدی نیست. اگر تونستی ببین. هرچند، انتظار چیز عجیب و غریبی نداشته باش اما من در بین فیلم‌های فون‌‍تریه، که به نظرم آثار خوبی هستن، این فیلم رو خیلی دوست داشتم.

    اما متوجه این خطی که بین سینمای به قول تو «داستان‌گو» و «معناگرا» (که البته من خیلی قبولش نداره) می‌کشی نمی‌شم؛ این مسئله رو من مثلن با کسی مثل مسعود فراستی هم دارم؛ چیزی رو سینما می‌دونه که صرفن داستان‌گو باشه؛ و اتفاقن فراستی هم جان فورد و هیچکاک رو می‌پرسته. هرچند من هم جان فورد و هیچکاک رو نابغه‌های سینما می‌دونم اما خب، این دلیلی نمی‌شه که آثار کسی مثل فون‌تریه رو نتونم باهاش ارتباط بگیرم. مثلن هیچکاک تو «روانی» یا «طناب» واقعن شاهکار می‌کنه. حاصل این خطکشی نهایتن این می‌شه که بگیم «فکر و معنایی پشت آثار کسی مثل هیچکاک یا فورد نیست!»

    من البته گمان می‌کنم آبشخور فکریِ کسی مثل هیچکاک یا فورد و شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زیست‌شون توی سینماشون خودش رو نشون داده. در واقع خروجی سینمایی کسی مثل فورد باید و باید با کسی مثل فون‌تریه متفاوت باشه؛ چون شرایط زیست اجتماعی‌شون متفاوت بوده. نمونه داخلی هم داریم دیگه.

    پاسخ:
    ببین اتفاقاً ملاکِ من «داستان‌گو» بودن نیست، چون اگه دقت کنی سینمای فون‌تریه هم خطِ داستانی داره و حتی تعلیق داره. از اون طرف من کارگردان‌هایی مثلِ برسون و آنتونیونی رو هم دوست دارم که سینماشون اصلاً با معیارِ فراستی «داستان‌گو» نیستن. 
    مشکل من جدا شدنِ فرم از محتواست در آثارِ این کارگردان‌هایی که دوستشون ندارم :) 
    مثال می‌زنم، شما فیلمِ شبِ آنتونیونی رو می‌بینی، یا آگراندیسمان رو می‌بینی، با این که آثارِ خیلی عمیقی هستن، داد نمی‌زنن که می‌خوان یه چیزی به تو بگن. اون محتوا خیلی خیلی درونی شده در فرم. به نظرِ من محتوای یک فیلم باید پشتِ قابِ دوربین باشه و نه درونِ اون چیزی که قاب نشون میده. 
    یا مثلاً فیلمِ «محکوم به مرگ گریخت» برسون رو ببین. یک دیالوگ عمیق فلسفی در این فیلم نمی‌بینی، اصلاً فیلم راجع به فرار از زندانه. ولی مثلاً میتونی مقایسه‌ش کنی با فیلم‌های هالیوودی که راجع به فرار از زندان ساخته شدن؟ 
    نمی‌دونم منظورم رو تونستم برسونم یا نه. 

    متوجه حرف کُلی‌ات هستم که می‌گی فرم باید درونیِ هر محتوا بشه؛ اما من در نهایت باز میارمت سر اون سوال اول که «معیار خط کشی‌ات چیه؟» چون سینمای آنتونیونی و برسون هم (بر خلاف چیزی که گفتی) خط روند کلاسیک داستانی داره. اگه بخوام مثال بزنم، همین فیلم آگراندیسمان که مثال زدی و گفتی اصلن دیالوگ عمیقی نداره اما مفهوم عمیقی پشت فیلم هست، اتفاقن یه داستان خیلی جالب داره که بعد از اون خیلی هم تقلید شد ازش. حالا بیا همین رو با یکی از فیلم‌های فون‌تریه مقایسه کن: ما در فیلم‌های فون‌تریه هم با چیزعجیب و غریبی از نظر فرم مواجه نیستیم. حتا با دیالوگ‌های خیلی پیچیده و فلسفی هم مواجه نیستیم! حالا بیا تو سینمای هیچکاک و فیلمی مثل «پرندگان»؛ اتفاقن داستان خیلی جالبی داره، اما به شدت عمیق و به قول تو فلسفیه. یا مثلن فیلم «طناب» که می شه ساعت‌ها راجع به فرمش صحبت کرد.

    حرف من اینه که خیلی نمی‌شه خط کشی کرد. 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی