مشکل این است که من از تو میخواهم، میدانم که میخواهم، اما نمیدانم چه چیزی را. من حتی کلمه ندارم که دعا کنم. تو خود کلمهی درست را در دهان من بگذار. از دهانِ من خودت را صدا بزن. ایمان دارم که همان صدا شفابخش است. صدایی که تو را میخواند، قرار است بارها تکرار شود. خود جوابِ صداست. ابدیت است. از قولِ من خودت را بخوان تا هستیِ من مستحیل شود. خداوندا این غاییترین دعاییست که میتواند بر زبان من جاری شود، دعا برای دعا.
میدانم که مساله چیست. حتی دیگر سودای رسیدن به حقیقت را هم ندارم. خیلی طمعکاری است که آدم بخواهد به حقیقت برسد. اگر حقیقتی هست، از مبداء هست و نه در مقصد. تو از مبداء حقیقت را آغاز کن و من او را گُم خواهم کرد. قول میدهم خدای عزیزم. قول میدهم.
- ۰۰/۰۲/۱۴