سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۱

از مثلث

ریخت، شکست، برید، از ریخت افتاد: 

هنگام راس مثلث، وقتی که آگاهی 

از شیب قاعده‌ی خود صعود کرد و آنگاه 

چون مایعی مذاب، بقایای خود را 

تف کرد و توی صورت ما پاشید

 ریشه‌های درخت، خون گرم زمین را زالووار 

مکیده بود و سیر نمی‌شد، نمی‌شد، همواره نمی‌شد 

چیزی در ریختن، بریدن و دوختن بود، بی اشاره به چیزی: 

آری هر شکل قاعده‌ای دارد (چنین گفت خدای افسارها):

 و در بالا رفتن از پوست، در صعود به قله، قاعده شکاک می‌شود 

سطح می‌شود، عبور می‌شود و می‌ریزد ولرم، لزج، نقطه‌وار، تمناوار 

و نوک مثلث: آنجا که تنها خدا ایستاده است و پلیکان

نیازمند قاعدگی است‌: نفس گرم حیوان. 

می‌ریزد، می‌شکند، بریده می‌گردد 

مثلثی که تا نمی‌خورد از وسط و 

اضلاع بی‌گناه خود را دیگر نمی‌پذیرد.

و اضطراب وسط‌ کمر وقت را

گاهی وحشیانه شکسته‌است

  • ۹۹/۰۸/۲۳
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی