سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

از مرگ

من عاشقِ زندگی‌ام. دیوانه وار عاشق‌ام به زندگی، و برای همین از «مرگ» زیاد می‌نویسم (در بیشتر یادداشت‌ها و شعرهایم کلمه‌ی مرگ هست). زیرا معتقدم غایتِ عشق به زندگی، رسیدن به مرگ است. مرگی آگاهانه و مسئولانه.

در نوازندگی، وقتی دستم را روی کلاویه‌ها می‌اندازم -حداقل در موقعِ تمرین- باید با حداقل سرعتِ ممکن پایین بروم و تمام وزن دستم را حس کنم که گویی در یک بالش نرم فرو می‌افتد، به عبارتی باید لحظه به لحظه‌ی این سقوط را حس کنم. حال چرا مرگ اینگونه نباشد؟ زوالِ زیبای بدن. زوالِ زیبای زمان. سقوط در جاودانگی. سقوطِ آرامِ آرام، از نقطه‌ای به نقطه‌ای نامعلوم.

من همیشه هدایت را تحسین کرده‌ام و به هیچ وجه اورا پوچ و مایوس نمی‌دانم، او فقط زیاده از حد عاشق زندگی بود، و همین عشق او را به خودکشی رساند. - این برداشت من است-

و مرگِ هرکس شبیه خودش است. در مرگِ من تمامِ من جلوه‌گر می‌شود. مثل قطراتِ منی که از وجود آدم بیرون می‌ریزد و تمام خصوصیات وراثتی او را در خود ضبط می‌کند.

نمی‌دانم این حالِ روحانی را چه جور توضیح دهم. فقط می‌دانم لحظاتی هست که همه‌ی لحظات زندگی را در خود به صورت فشرده دارد. و بی‌شک مرگ از همین دست لحظات است.

  • ۹۷/۱۲/۲۹
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی