مرگ چیست؟
مرد از پرنده پرسید.
و در خیابانِ شریعتی آن روز
چهل مرد
با تکههای آینه بر دوش
مرگ را به دیدار میبردند.
آیا جهان درخشش یک منظر است
در نگاهی تهی
مثلِ چشم معصوم و احمقِ یک ماهی؟
آیا جهان یک وسوسهست
مثلِ غلتیدنِ توپی
در گودالِ سیاه؟
یا لحظهای میانِ نفسهامان
وقتی که با چشمهای سرخِ متلاشی
میانِ بود و نبود
گیج میشویم.
از پرنده پرسیدم: مرگ چیست
و پرنده پرید.
- ۹۶/۰۹/۲۰