بیش از آن سوختهام
که از من درختی باقی باشد
بیش از آن بودهام
که با دریاها یکی شوم
بیش از آن گریستهام
که در شنزار جاری باشم
تنها تو ماندهای
پیش از آن که من باشم
پیش از آن که تو را به خویش
فراخوانده باشم.
بیش از آن سوختهام
که از من درختی باقی باشد
بیش از آن بودهام
که با دریاها یکی شوم
بیش از آن گریستهام
که در شنزار جاری باشم
تنها تو ماندهای
پیش از آن که من باشم
پیش از آن که تو را به خویش
فراخوانده باشم.
نمکهای خشک
نمکهای دریایی
نمکهای دندان به دهان آمیخته
در تالاب گیاه و برگ.
نمکهای کوهی
نمکهای سنگی
نمکهایی که از اقیانوس میآیند
و حرفهای کهنه را
چون ماهیان مرده بر خاک میریزند.
دریا پر از انتظار است و
دهان من پر از نمک
و آسمان پر از حرفهای نگفته و
هرگز نشنیده.