سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
  • ۰
  • ۰

هایدگر در هستی و زمان می‌خواست مساله‌ای را به زبان بیاورد که به نوکِ زبانش رسیده‌بود اما قابلِ صورت‌بندی نبود. هایدگر تلاش کرد از سنتِ متافیزیک جدا شود، اما نهایتاً خودش هم به همان سنت دچار شود، و به همین دلیل هستی و زمان ناتمام ماند. 

مساله‌ای که هایدگر، به نظر من به طریقِ شهودی به آن رسیده‌بود، یکی بودنِ وجودِ انسانی با بعد زمانی و مکانی پیرامونش بود؛ یعنی این که من، چیزی نیستم جز همینجا و همین حالا؛ یعنی اینجا و اکنون ظرفی نیست که من در آن قرار بگیرم، اینجا و اکنون خودِ من است. چنین فهمی از هستیِ انسانی، به نظرِ من نه از طریقِ سنت متافیزیک، بلکه فقط و فقط از طریقِ مراقبه در سکوت به دست می‌آید؛ اما وقتی که همین فهم، بر کاغذ جاری می‌شود، خواننده‌ی موشکافِ فلسفه‌دان توقعِ یک مسیر استدلالی برای آن دارد؛ مسیری که ترسیمِ آن کاملاً ناممکن است. 

برای همین، آدمهایی که فلسفه‌ی غرب را مثلِ ناموسشان مطالعه کرده‌اند، غالباً هایدگر را پرت و پلا می‌دانند (این را در همکلامی با سیداحمدیان خیلی خوب فهمیدم)؛ چون هایدگر اساساً ضدمدرنیسم است، هایدگر انسان را به شرایط بنیادین‌اش برمی‌گرداند، به خودِ بودن و این چیزی است که ذهنِ سوبژکتیو دکارتی هرگز آن را برنمی‌تابد. 

  • ۰۴/۰۶/۱۹
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی