سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

بدتریپ

ورای تمامِ این مَن‌مَن کردن‌هایی که در نوشته‌هایم هست، که حتماً و لزوماً مکانیسم دفاعی هستند، من هم یک آدمِ عادی‌ام عینِ میلیاردها آدمِ عادی روی زمین؛ و به همان اندازه‌ی تمامِ میلیاردها آدمِ روی کره‌ی زمین بدبختم و رنج می‌برم؛ رنجِ دوری، رنجِ اضطراب، رنجِ جدایی. اینی که می‌نویسم عینِ عینِ واقعیت است و هیچ قلمی نمی‌تواند عمقِ عذابی را که می‌کشم توصیف کند؛ و با هیچ زبانی نمی‌‍‌توانم بگویم که چقدر بارِ این رنج برایم سنگین و ورای طاقتم است. 

بعضی روزها مثلِ امروز، که یکهو می‌کشم زیرِ تمام روتین‌هایم (از باشگاه و هنرجو و تمرین گرفته تا غیره و ذلک) و با خودم تنها می‌شوم، و ناخواسته در سکوت مراقبه می‌کنم، تمامِ این رنج‌ها (که زیرِ پوستِ یک ادم موفق پنهانشان کرده‌بودم) بالا می‌آیند، بعد تازه می‌فهمم که چرا کلِ یک هفته‌ی اخیر هر شب کابوس‌های عجیب و غریب می‌دیدم، تازه روحِ لُخت من کمی از خودش را نشان می‌دهد و متوجه می‌شوم که من آن چیزی که معمولاً فکر می‌کنم (و دوست دارم آدمها هم همان را ببینند) نیستم. هرچه این پوسته‌ی دفاعی را می‌شکافم بیشتر با همه چیز مواجه می‌شوم و زیستن در چنین ساعاتی بسیار ترسناک می‌شود، انگار دارم بوفِ کورِ صادق هدایت را زندگی می‌کنم. با این تفاوت که می‌دانم بالاخره این ساعات می‌گذرند و این حالی هم که دارم بخشی از یک فرایند است، پس نیازی نیست مثل هدایت خودکشی کنم، تنها راهی که دارم این است که جزئی از فرایند باشم تا بگذرد و دوباره بتوانم کمی نفس بکشم. 

  • ۰۴/۰۳/۱۴
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی