سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

از شوستاکوویچ

داستانِ آشنایی من با بعضی موسیقی‌ها جالب است. مثلاً حدود ده سال پیش - کم و بیش- وقتی که هنوز تعداد بسیار کمی موسیقی کلاسیک می‌شناختم، پای شبکه‌ی Mezzo بودم که دیدم خانم درشت هیکلی با لباس آبی پشت پیانو نشسته و قطعاتی را اجرا می‌کند که سبک‌ و بافت‌شان خیلی خیلی منحصر بفرد بود، نسبت به هر آنچه تا پیش از آن شنیده بودم. از طرفی خیلی نو بودند، یعنی هارمونیِ آشنایی را به گوش نمی‌رساندند، و از طرفی خیلی کهنه، چون از زرق و برق‌های پیانیستیکی که در قرن نوزده و بیست مُد بوده تهی بودند. خیلی زود فهمیدم این قطعات متعلق به شوستاکوویچ است - که تا پیش از آن فقط والسِ معروف‌اش را شنیده‌بودم و یکی دو تا قطعه‌ی ارکسترال- و چند سال طول کشید تا بفهمم نام آن خانم تاتیانا نیکُلایُوا است که یکی از پیانیست‌های برجسته‌ی قرن بیستم به حساب می‌رود و قطعاتی که می‌نوازد 24 پرلود و فوگ است که اساساً به او تقدیم شده. 

این پرلود و فوگ‌ها حسابی توی ناخودآگاه من جا باز کردند اما تا چند سال - از آنجا که هنوز یوتیوب و اینها شایع نبود یا من بلد نبودم- هیچ جا فایل صوتی‌شان را پیدا نمی‌کردم. چند سال بعد که رفتم دانشگاه رشته‌ی موسیقی، مثل خیلی از بچه‌های آهنگسازی در اولین مواجهه‌ام با موسیقی قرن بیستم، بیش از همه عاشق شوستاکوویچ شدم، و موسیقی‌ای هم که می‌نوشتم چند وقتی حسابی همان رنگ را داشت (استادِ آهنگسازی‌مان در دانشگاه، تحصیلکرده‌ی روسیه بود و شاگردِ شاگردِ شوستاکوویچ به حساب می‌رفت، دیگر حساب کن این شیفتگی و جنون در ما به چه حدی می‌رسید). 

اما خب، مثل هر عشقی که مدتی طول می‌کشد و بعد به عقلانیت می‌انجامد، بعد از مدتی فهمیدم که آهنگسازانِ بزرگ دیگری هم در قرن بیستم زیسته‌اند که بعضاً از لحاظ کمپوزیسیونی ممکن است قوی‌تر از شوستاکوویچ محسوب شوند؛ مثل پروکفیف، بارتوک، مهم‌تر از اینها شونبرگ و ... . البته ارزش‌گذاری بین غول‌های تاریخ موسیقی سخت است و اساساً کارِ نادرستی است اما خلاصه عشقِ ما تا حدی فروخوابید. به هر حال اما، در همان دورانِ عشقِ سوزناک، یک خرشانسی آوردم، آن هم این بود که نتِ پرلود و فوگ‌های شوستاکوویچ را (که در هیچ سایتی رایگان موجود نبود) در مرکز کپی دانشگاه پیدا کردم، انگار به خر تی‌تاپ داده باشند سریع نت‌ها را کپی کردم و آوردم خانه دشیفر کردنشان. 

از آن تاریخ شاید پنج، شش سال می‌گذرد. من اساساً خوره‌ی پرلود و فوگم. تقریبا شش هفت تا از پرلود و فوگ‌های دفترِ اول باخ را کامل درآورده‌ام و چندتایی را هم همیشه به صورت دشیفر زیر دست داشته‌ام. اما پرلود و فوگ‌های شوستاکوویچ بددست، غریب و پر از نت‌های نامربوط‌اند. این است که در این چند سال به دشیفرشان قناعت کرده‌بودم، تا همین اخیراً که برای اولین بار به صورت جدی نشستم پای درآوردن یکی از این قطعات. یعنی پرلود و فوگ شماره‌ی 4 در می‌مینور. 

در این روزها که شاید شش هفت ماه است آهنگسازی‌ام نمی‌آید، در این روزها که پر از اضطرابِ دائم است و تقریباً به ندرت حال خوب داشته‌ام، و به سختی می‌توانم خودم را به کاری سرگرم کنم، در آوردنِ این قطعه‌ی عزیز شده سرگرمی و عشقم. یعنی اصلاً برایم مهم نیست به اجرا هم برسد. فقط می‌نشینم پای پیانو و یکهو می‌بینم یک ساعت، یک ساعت و نیم با فوگ درگیر بوده‌ام. 

دوستم مهران - که آهنگسازِ خیلی خیلی خوبی است و شاید از من هم بهتر- معمولاً شوستاکوویچ را زیاد جدی نمی‌گرفت. همین فوگ را گذاشتم جلوش، یک کمی زد، گفت .. ... است، خالی صدا می‌دهد و از این حرفها. اما الان که یک ماه است درگیر قطعه هستم، هر روز زوایای عمیقِ کمپوزیسیونی‌اش را بیشتر بر من آشکار می‌کند. بیشتر می‌فهمم که این خالی صدا دادن و اصلاً سرد بودن بیش از هر چیز عمدی است. و این که شوستاکوویچ نت‌ها را هدر نداده. همه چیز سر جایش است. 

دوست داشتم زیرِ این پست یکی از تمرین‌های خودم از همین قطعه را آپلود کنم اما حوصله‌ام نمی‌شود، به کسی که این سطور را می‌خواند همان اجرای تاتیانا نیکلایُوا را پیشنهاد می‌کنم که هزاران بار از اجرای من بهتر است. 

Shostakovich prelude and fuge no.4 in e minor, Tatiana Nikolayeva

  • ۰۲/۰۱/۰۲
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی