در هر دو ایدهی راستگرایی و چپگرایی نوعی زنستیزی یا زندگی ستیزی هست. راست، «پول» را از یک واسطهی مبادلهی کالا فراتر میبرد و تبدیل به یکجور ارزشِ انتزاعی میکند؛ بنابراین چون خدای سرمایهداری «پول» است، خدایی اینقدر انتزاعی و دور از واقعیت، نمیتواند ربطی به مادر زمین داشتهباشد. چپ هم در انکارِ زندگی همدستِ راست است؛ اگرچه شعارهای راستستیزانه میدهد. چپ هم به اندازهی راست، حامل ارزشهای انتزاعی و دور از واقعیت است؛ چون نفسِ ایدهی «برابری» باز هم یک ایده است و ربطی به ماده یا زمین ندارد؛ چپ با تاکید ورزیدن روی ماده یا متریال، به دنبال آن است که ارزشهای ایدئالیستیِ خودش را تقویت کند؛ به عبارتی نگاهِ چپ به «ماده» نگاهی استعلایی و انتزاعی است.
هر دو جناح ضدِ زندگی و ضدِ انسان هستند؛ بشرِ امروز نیاز به معنویتی دارد که بیش از هر زمانِ دیگری در گذشته مادی باشد؛ معنویتِ متریالیستی؛ معنویتی که روی آنچه «هست» تاکید کند. تمامِ ادیان و ایدئولوژیهایی که بشر ساخته، تا امروز روی آنچه «نیست» تاکید کردهاند و آنچه هست را قربانیِ آنچه نیست نمودهاند.
- ۰۴/۰۸/۱۰