امروز روزِ خوبی بود، چون شیرهی جانِ خودم را کشیدم. بیشتر وقتم به تمرینِ ساز گذشت، صبح پرلود فوگ دودیز مینور کتاب 1 را تمرین کردم، ظهر رفتم باشگاه، عصری هم نشستم پای پرلود 8 شوپن، قطعهای که تمامِ عمر آرزوی نواختنش را داشتم و همیشه فکر میکردم فراتر از حدِ تکنیکم باشد، اما در کمالِ تعجب دارم میبینم که کاملاً شدنی است. امروز موسیقی هم زیاد گوش دادم. همین پرلود 8 را با اجرای سوکولف شنیدم، سونات 2 شوپن را با اجرای پوگورلیچ شنیدم که مربوط به مسابقات شوپن در دههی 1980 است؛ عجب اجرایی. دست آخر هم کُر فینال پاسیون متای باخ را گوش دادم که روزم کامل شود. اصولاً شبها حالِ من بهتر از صبحهاست؛ و امشب به طرزِ خاصی خوبم. دیشب بعد از مدتها سری به m.j زدم و یک تخلیهی روانی-عاطفیِ خیلی خوب داشتم، انگار سنگینیِ این مدت دفع شد.
امسال، از همان نقطهی شروعش تا امروز، مبارکترین سال زندگی من بوده. طوری که نمیدانم این همه اتفاقات خوب چطور دارد میافتد.
- ۰۳/۰۸/۲۳