انسان ساده
زیر آسمان ساده
خوابهای ساده میبیند
و هرگز زمین را
به مقصد جایی دیگر
ترک نخواهد گفت
و هرگز
بر کشتی ظلمات
نخواهد نشست
و چیزی بر زبان نخواهد راند
چرا که او انسانی ساده است
و چیزی برای گفتن ندارد
و آسمانها را نمیشناسد
و کفشهایش را
بر جادههای سیمانی نفشرده است.
- ۰۳/۰۶/۲۴
پرنده گفت: «چه بویی، چه آفتابی، آه
بهار آمده است
و من بهجستجوی جفت خویش خواهم رفت»
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بیخبری میپرید
و لحظههای آبی را
دیوانهوار تجربه میکرد
پرنده آه، فقط یک پرنده بود