سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

نمی‌دانم کی بود، شاید چند سال پیش، برنامه‌ی پرگار داریوش آشوری و چند مهمان دیگر را دعوت کرده‌بود به بررسیِ فلسفه‌ی مارتین هایدگر. کاری به محتوای آن برنامه ندارم. دست آخر، مجری (داریوش کریمی) از آشوری پرسید «خب آقای آشوری به نظرتان لُبِ مطلب هایدگر چیست؟» (نقل به مضمون). 

کاری ندارم که خودِ این سوال چقدر سطحی و خنده‌دار است، جواب آشوری از این خنده‌دارتر بود. درآمد غزلی از مولوی خواند که «وه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم!» 

من البته انکار نمی‌کنم که می‌توان جوهری از همان اندیشه، که در هستی و زمان هست را، در همین غزل مولوی، یا در خیلی اشعارِ دیگر دریافت. اما در اینجا مساله مولوی است نه هایدگر. گستره‌ی اندیشه‌ی مولوی، و مطالبی که درباره‌ی آنها نوشته، آنقدر زیاد است که تقریباً هر مکتبِ فکریِ مدرنی را بگیری، ردی از آن را در مثنوی یا غزلیات خواهی یافت. اما آیا این عذر قابل قبولی است برای یکی دانستن مولانا با هایدگر (یا با هگل یا با سارتر یا با نیچه و دیگران)؟ 

به نظرِ من این قیاساتِ صددرصد اشتباه، از چند منشاء مختلف ریشه می‌گیرند: 

1- نخستین نسل مترجمانِ فلسفه در ایران، با تمامِ خدماتی که ارائه دادند، ناقص خوانده بودند و این فهمِ ناقص با عرفان‌زدگی گره می‌خورد. سیاوش جمادی (که خود شاید مهم‌ترین پژوهنده‌ی فلسفه‌ی هایدگر در ایران باشد) از فردید نقل می‌کند که در محافل، هایدگر را مُلامارتین هایدگر می‌خواند. 

2- فلاسفه‌ای که گرم نوشته‌اند، که ذاتاً ایهام دارند، و آن ایهام اصلاً مساله‌ای روش‌شناختی و جوهری در اندیشه‌ی آنهاست (مثل نیچه و هایدگر)، به عبارتی فلاسفه‌ای که با شاعران پهلو به پهلو می‌زنند، بهترین خوراک‌ برای شرقیزاسیون و عرفانی‌سازی به حساب می‌آیند. 

3- چرا آن انرژی و شوری که برای خواندنِ نیچه و هایدگر و سوسور و گادامر به خرج می‌دهیم، صرفِ خواندنِ کانت یا هگل نمی‌کنیم؟ چرا کسی در کافه نمی‌گوید من افلاطون خواندم؟ چرا سراغِ امهات تاریخ فلسفه نمی‌رویم؟ پاسخ برای من روشن است: چون آنها سرد-اند. سرد، روشن، خطی و منطقی. و این طریقِ روش‌شناختی برای ما بیگانه است. به عبارتی حوصله‌ی تعقلِ آرام نداریم. 

4- ما از فلسفه انتظار داریم که برای ما مُلا باشد، جان افسرده‌مان را گرمی بدهد، افیون باشد و بالا ببردمان (مثلِ شعر مولوی، با تمام عشقی که نسبت به مولوی دارم). غافل از آن که اگر هم گرمایی دست بدهد، آن گرما ناشی از یک سیرِ دیالکتیکیِ طولانی، کُند، تدریجی و آرام است، نه طی‌الارض و سفر به فضا.

  • ۰۲/۰۲/۰۶
  • س.ن

نظرات (۱)

من هنوز بازی رو انجام ندادم ولی به زودی انجام میدم 😂 خواستم از روند کار در اطلاع باشید :))) 

پاسخ:
حدس زدم سر شیفت باشید :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی