در انتهای خیس
همواره دالانی
تا ابتدای غار:
مرغانِ دریایی
به کجا میکوچید
وقتی که بادبانها
در ارتفاع آرمیدهاند؟
شیبِ زبان، هماره سراشیب است
شیبِ زبان، مزارعِ ذُرت را
تا انتهای باد میکشاند
و باد را به آتش وُ
آتش را به خاک
که ابتدای هر چیزی است.
ای کاش نامِ هر چیز را
میدانستم
چنان که زاده میشود،
ای کاش نامِ هر چیز را.
کودک که بر زبانِ دریا
به جهان میگُشاید
نامِ خود را از کجا یافتهاست
یا دریا که بر زبانِ نهنگها
یا سنگها که بر شیبزار.
نامِ تو را
از غَلط و ماسه و اندوه
تا کارخانههای سیمانی
با خود به دوش میبرم
تا ساحل جنوب
آنجا که مرغ
نام خود را از دریاها
وام میگیرد
و دریا از خلیج و
خلیج از اقیانوس.
- ۰۲/۰۲/۰۵