گاهی در تیرهترین اوضاعِ اجتماعی اتفاقی میافتد که عینِ نور است.
این که در شهرِ من (که تا ده سال پیش اگر یک قطعه برای ویلنسل مینوشتم نوازندهای نبود که کارم را اجرا کند) ارکستر سمفونیک راه افتاده کم چیزی نیست. در این سالها، مخصوصاً چند سال اخیر که از تهران برگشتم، شاهد پیشرفتی در شیراز بودم که هرگز فکرش را نمیکردم. در زمینهی نوازندگی پیانو، آنقدر دارم نوازندهی تازه نفس و قوی میبینم که حد ندارد، ما پیشرفت کردهایم. بیشک پیشرفت کردهایم. در زمینهی ارکستر، به عینه دیدم که ارکسترِ فیلارمونیک زهیِ شیراز (به رهبری فرزاد خاوند) مایهی رَشکِ نوازندگان پایتختنشین شده، آنقدر که باور نمیکردند چنین کیفیتی از اجرا در جایی فرسنگها دور از پایتخت قابل مشاهده باشد.
اما این جدیدترین اتفاق، یعنی تاسیس ارکستر سمفونیک (با بخشِ کامل سازهای بادی که باز در این شهر بیسابقه است) نوید اتفاقاتِ بزرگتری را در آینده میدهد. قطعاً ارکستر در این مرحله هنوز نوپا است و خیلی ضعف دارد، و اصلاً کدام ارکستر است که ضعف نداشتهباشد؟ این که با انگشت گذاشتن روی نقاط ضعفِ اجرایی (به خصوص در سازهای بادی که حقیقتاً نوازندگانش از صفر و با امکاناتی نزدیک به صفر شروع به فعالیت کردهاند)، عظمتِ این تلاش را نادیده بیانگاریم به گمانم گناهی است نابخشودنی.
البته که قطعاً راضی شدن به یک سطحِ اولیه پذیرفته نیست، و ایمان دارم که ارکستر سمفونیک استان فارس، مسیرِ رشد را خواهد پیمود، اما در این مرحله همه باید در کنارِ هم باشیم، در کنار هم بیاندیشیم و در کنار هم قدم برداریم.
به سهمِ خودم، اولین قدمی که در این راه برمیدارم، تنظیم هفتگیِ قطعاتی (هرچند ساده و کوتاه) برای ارکستر خواهد بود، تا رپرتوار اجرایی ارکستر، هم پر و پیمان شود و هم در کنارِ آثار آهنگسازان بزرگ کلاسیک، قطعاتی مردمی و البته خوشساخت در دست و بال داشتهباشد.
و اما پس فردا، چهارشنبه، اولین اجرای ارکستر در آرامگاه سعدی برگزار خواهد شد، و چه اتفاقِ فرهنگیای زیباتر از این میتواند باشد؟ این اولین بار است که پس از مدتها، از این که از ایران نرفتم، و به خصوص از این که در این نقطه از ایران زندگی میکنم، عمیقاً احساس خرسندی دارم. تا در سختترین رنجها، و در عمیقترین شادیها، و در تاریکیها و نورها در کنار همین مردم باشم، جزئی از همین مردم باشم، هرچند سخت، هر چند ناهموار.
- ۰۲/۰۲/۰۴
خیلیم خفن موفق باشید💪