سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

شبانه ۳۱

نوشتن آخرین پناه من است.

 وقتی که می‌دانم خدایی نیست، خدا را به همان ساحت آغازین خودش، یعنی کلمه بازمی‌گردانم.

خدا را به ساحت حقیقی‌اش، ساحت ذهن بازمی‌گردانم. آنجا که من آفریننده‌ی اویم و نه او آفریننده‌ی من. آن وقت همه چیز در خائوس آغازین نظم می‌گیرد و سامان می‌یابد. نظمی که زاده‌ی پوچی پذیرفته شده‌است. 

امروز نقاشی سهراب سپهری را می‌دیدم، از سه سیب خاکستری که گویی بی‌هدف روی میز رها شده‌اند و یکی‌شان از دوتای دیگر جدا افتاده. و یادم افتاد به این ابیات سهراب:

و روی میز هیاهوی چند میوه‌ی نوبر

به سمت مبهم ادراک مرگ جاری بود.

  • ۰۲/۰۱/۲۷
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی