سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
  • ۰
  • ۰

بداهه‌نوازی

 

همچنان که پشتِ پنجره ایستاده‌ام، ستارگان را می‌بینم که هوای سقوط دارند؛ 

دریا فرسنگ‌ها دور است (در بوشهر، یا در هرمزگان، یا در ساری)، من اینجا در خشکی نشسته‌ام، 

اما صدای دریاها را می‌شنوم، با همین گوش‌های نه چندان خوب، می‌شنوم که دریاها چه می‌گویند، 

می‌شنوم که چنگالِ خرچنگ‌ها به هم می‌خورد و سفره ماهی‌ها با عبور بر کفِ دریا، ردی از شن به جای می‌گذارند. 

و نیز، با چشمهایم - که چشمهای خاصی نیستند- می‌بینم دانه‌های برف را که هنوز از زمستان، توی هوا شناورند 

و همواره نادیده و ناشنیده مانده‌اند. 

و نیز می‌شنوم سخنان محبت‌آمیزی را که در نیمه‌راه گلو گیر کرده و هرگز پرتاب نشده‌اند، 

و نیز می‌بینم تصویر خودم را در آینه، که بی‌وقفه می‌اندیشم و می‌اندیشم و می‌اندیشم. 

همجنان که پشت پنجره ایستاده‌ام، ستارگان را می‌بینم که هوای سقوط دارند؛ 

در دوردست، لورکا می‌خواند.

  • ۰۲/۰۱/۲۴
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی