با بوی خون و آهن
آلودهی هستیِ خویشم
با نگاهِ تو آیینه میشوم
ای نگاهِ آینه در من!
زنگها در دهانِ برهها
میخوانند
و من در دهانِ تو
- همچون علفی با طعمِ شرابِ تلخ-
ای دهانت تمامیِ ساعتها!
جهان با آب آغاز شد
یا کلمه؟
تو مرا میگفتی وُ
بکارتِ سنگ میشکست
ای گفتنات تمامِ شکستنها!
- ۹۶/۱۱/۱۰