سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

به هر حال، تا امروز که امروز است، اگر یک چیز را به درستی دریافته‌باشم، همانا نسبی بودنِ شناخت است. ما آدمها شناختمان نسبی است و خودمان هم نسبی هستیم، و هرگز به دریافت ثابتی از آنچه که حقیقتاً هستیم نخواهیم رسید، چه رسد به دریافتِ آنچه که جهان بیرون باشد. تنها امرِ مطلقِ واقعی، نسبیتِ محض است. حالا این که من در قلبم به وجودِ خدایی باور دارم یا ندارم، یک مساله‌ی شخصی است، و بیش از این که به شناخت مربوط شود، به این مربوط است که من اساساً دوست دارم دنیا را چطور ببینم، دوست دارم وجود داشتنِ خدا را باور کنم یا وجود نداشتن‌اش را؛ پس اصلاً تمام بحثهای عقیدتی برای اثبات چنین مسائلی بیهوده و گمراه‌کننده‌ است. 

آنچه ما را تبدیل به انسان‌های آزاداندیش می‌کند، و باعث می‌شود پیرو هیچ فرقه‌ی ایدئولوژیکی (اعم از فاشیسم، کمونیسم یا اسلام‌گرایی) نشویم همین است. اصحابِ ایدئولوژی‌ها، با ساده‌دلی و با نیت خیر فکر می‌کنند رازِ جهان را فهمیده‌اند، و حالا وظیفه دارند بر اساسِ رازی که خودشان کشف کرده‌اند برای بقیه‌ی ابناء بشر تعیین تکلیف کنند. در حالی که انسان تکلیف خودش را هم نمی‌تواند بداند، چه رسد به تکلیف بقیه. پس چه بهتر که مثل کودکان ساده باشیم، و ساده زندگی کنیم، و بدانیم که هیچ نمی‌دانیم و قرار هم نیست که بدانیم؛ چرا که وسوسه‌ی دانستن خیلی خودخواهانه و زشت است. اصلاً برای چی انسان باید راز جهان را بداند؟ بداند که چه بشود؟ به کجا برسد؟ مگر آنها که به گمان خودشان دانستند، چه شدند؟  

  • ۰۳/۱۱/۰۴
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی