برای وعدهی رستگاری نباید چشم به زندگی پس از مرگ بدوزیم. اتفاقاً رستگاری همان عدم است، نه بودن. اگر قرار باشد بعد از مرگ هم دوباره زندگی کنیم که دیگر اسمش رستگاری نیست. زندگی یعنی شکلی از بودن که وابسته به ماده باشد، ما به این میگوییم زندگی. عدم یعنی شکلی از بودن که وابسته به ماده نباشد، و حتی وابسته به کلمه هم نباشد (چون کلمه هم یکجور ماده است). ما در این زندگی عدم را تجربه نمیکنیم، مگر در لحظات خیلی کوتاهی مثل لحظهی ارگاسم. ما چشم به بهشت دوختهایم که همان عدم مطلق است، ارگاسمی است که هیچوقت تمام نمیشود. آنهاییمان که در طول حیات مادی به قدر کافی مرده باشیم، یعنی تمرین مردن کرده باشیم، بعد از مرگ فیزیکی به عدم محض خواهیم پیوست. آنهاییمان که هنوز از حیات مادی دل نکندهایم، دوباره خواهیم زیست، و این همان دوزخ وعده شده به گناهکاران است.
من به آنچه در خصوص مرگ فکر میکنم ایمان دارم و به هیچ عنوان نمیپندارم که توهم باشد، چون از مرحلهی توهم داشتن عبور کردهام و آنقدر عقل دارم که بفهمم چه چیز توهم است و چه چیز نیست.
- ۰۴/۰۵/۱۱