سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۲
  • ۰

آمیختگی

آمیختن با اندوه 

آمیختن با کفش 

با سُربِ داغ و آفتاب؛ 

آمیختن با هر آنچه هست

یا می‌تواند بود: 

ای روزِ منتظر، از فرازِ تاریکی 

ای کلاغ‌های پرسه‌زن در مزارعِ گندم 

ای گندم‌های پراکنده بر زمینِ گل‌آلود 

و ای هی گِل‌های دم به دم فرورونده در آب 

و ای خشکی، و ای دریا، و ای خداوندِ سازنده‌ی هرآنچه نیست؛ 

من دیگر خسته‌ام

و با خستگی‌ام چنان آمیخته‌ام

که ایزدان با آدمیان. 

از پنجره باد می‌آید 

و پنجره در باد، دوتو می‌شود 

باد از پنجره بیرون می‌رود و 

شیشه‌های مکعبی را با خود 

به سطح شیب‌دار می‌ریزد. 

کیست که از فرازِ درخت مرا می‌خواند 

کیست که با زبان گُنگ فریاد می‌زند. 

  • ۰۲/۱۰/۲۹
  • س.ن

نظرات (۲)

چه کلمات عجیب و عمیقی

پاسخ:
ممنونم.
  • امین پدرامی
  • آخ منم خستم

    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی