سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
  • ۰
  • ۰

بزرگترین درس

بزرگترین دستاوردی که این روزها دارم به آن می‌رسم، چیزی که شاید یک روز خوابش را هم نمی‌دیدم، هنرِ خوب کردن حال خودم با مراقبه است. در یک هفته‌ی اخیر، بارها دنیای درونی‌ام آشفته و متلاطم شده است و هر بار با همین روشِ مقدس طوفان را به نسیمِ خنکی مبدل ساخته‌ام. من این کار را قبلاً با کمکِ بعضی مواد انجام می‌دادم، که البته هنوز هم معتقدم موادِ مقدسی هستند، اما دیگر آنچه را که باید بود به من بدهند دادند، و از اینجا به بعدش خودم هستم و خودم. 

وقتی شبکه‌ی درد فعال می‌شود، یک گوشه ساکت می‌نشینم، به تنفس برمی‌گردم، به لحظه‌ی حال، شبکه‌ی درد را نظاره می‌کنم، خشم را نظاره می‌کنم و با نظاره کردن، از درد و خشم فاصله می‌گیرم، تبدیل به چشمِ سومی می‌شوم که دارد سروش را از بیرون می‌بیند. بعد متوجه می‌شوم که این خشم و درد از کجا نشات گرفته: از افکار تکراری، از افکار شرطی شده؛ بعد متوجه می‌شوم که چون دارم با پیش‌فرض‌های ذهنی‌ام فکر می‌کنم و چون در این پیش‌فرض‌های قدیمی من آدم ضعیف یا شکست‌خورده‌ای بوده‌ام، ناخودآگاهم دارد پیش‌بینی می‌کند که باز هم قرار است ضعیف یا شکست‌خورده باشم؛ در حالی که ضعف و شکست‌خوردگی تنها دو کلمه هستند که در ذهنِ من تعریف شده‌اند و هیچ مصداق واقعی در دنیای بیرون ندارند. اینجاست که نور می‌آید، نور یعنی آگاهی، هر جا که آگاهی بیاید، دیگر دردها و زخم‌ها در تاریکی نیستند، زخم‌ها وقتی از تاریکی بیرون می‌آیند دیگر هیچ ابهتی ندارند؛ فرو می‌ریزند.

  • ۰۴/۰۶/۲۷
  • س.ن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی