این کار را سال 95 یا 96 ساختم. سال 97 ضبط کردم. شبی که رفتیم استودیو، قبلش بارانِ تندی میزد. سوزان عدسپلو درست کردهبود، رفتیم پارک ولیعصر که باران زد و بدو بدو دویدیم دنبال یک سرپناه. ساعت نُه و نیم قرارِ استودیو داشتم. سوزان با من آمد (و این بهترین خاطرهای است که از سه سال با هم بودنمان دارم).
ضبط تا چهار صبح طول کشید. بد میزدند، خیلی بد. نوازندهی ویولن 2 مست بود، سر هر تایم استراحت، یک پیک عرق میخورد و برمیگشت سر کار. هر برداشت را مجبور بودم بارها تصحیح کنم، ساعتِ ضبط زیاد میشد و خرج من در استودیو زیادتر. تمام که شد، از ضبط راضی نبودم. فکر میکردم خیلی خیلی بد شده. خیلی بد. اما میکس و مستر همه چیز را بهتر کرد، خیلی بهتر.
این روزها دیگر پول ندارم چیزی ضبط کنم (شاید چند ماهِ دیگر جور شد) علیالحساب این را با خاطراتاش اینجا آپلود میکنم تا وقتی که زندگی یک بار دیگر، فقط یک بار، روی دیگرش را به من نشان دهد.
- ۰۲/۰۱/۱۳
👏👏