سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

سه

روزی دراز: 

ساعت، عبورِ خود را 

در ذهنِ مربعی‌اش می‌شمُرد 

و آفتاب هر دم بر زمین فروتر می‌شد:  


اینک سایه‌های درازِ تجاوز!  

و آگاهی نمناک 

در استخوانِ برگی فرو می افتد: 


ای حدقه‌های تهی  

از چه چنین به آینه دل بسته‌اید 

او که تمامِ شما را 

برای همیشه با خود برد...

  • س.ن
  • ۰
  • ۰

دو

بودن 

و در وسوسه‌ی شکل، در غلتیدن 

سنگی را تراشیدن 
تا تصویرِ جهان نه،
تصویر خود باشد.


سنگی را در رودخانه رها کردن 
تا به راهِ بی برگشت برود 


سنگی را در آفتاب فرو خوردن 

آنگاه تا مجسمه، تا تجسم

بودن 

بودن... 

  • س.ن
  • ۰
  • ۰

یک

عصر جمعه بود: 

جمعه عصر بود


موذن را بانگ برآمد و

با نام خود درآویخت

خدای بی نام‌.


- نامت یکیست 

(از هر‌ سو که بخوانی اش)


نامت آینه بازاریست: 

تکرار مکررات. - 


عصر جمعه بود

با گنبد مجعد و 

گلدسته های وحشی اش

فریادی سرخ برآورد، مسجد آدینه. 


- نامت بسیار است

و در باد مکرر می شوی-

  • س.ن