سرما خوردم. سرماخوردگی حال خوبی نیست، ولی دوستش دارم. بچه که بودم همیشه مامان بود که رسیدگی کند، فرمول خاص خودش را هم داشت، زیرِ آبگرم آبلیمو و شیر داغ و لیموشیرین و انواع و اقسام مایعات و هفت هشت تا قرصِ سنگین خفهام میکرد، طوری که سرماخوردگی بیچاره به دو روز نمیرسید. این اولین باری است که کاملاً تنها هستم و مریض شدهام، و اینجور دارم از خودم مراقبت میکنم. صبح رفتم دانشگاه و سه ساعت درس دادم. به سختی. ساعت 2 باید میرفتم ورزش، تا یک و نیم هم برنامهام این بود که بروم، بعد دیدم اصلاً نا ندارم، افتادم. برای خودم شلغم آبپز کردم؛ تا الان سه لیوان آبگرم آبلیمو خوردهام و برنامهام برای ادامهی روز هم این است که بگیرم بخوابم. وقتی فشار مریضی زیاد میشود خوبیاش این است که بقیهی فشارهای زندگی به حاشیه میروند و تو راحت میتوانی شل کنی.
- ۰۴/۰۷/۰۹