سروشنامه

جایی برای شعر

سروشنامه

جایی برای شعر

بایگانی
  • ۰
  • ۰

شبانه 25

این ساعت از شبانه روز را خیلی، خیلی خیلی، دوست دارم. یعنی حدود ساعت 1. این وقتی است که دیگر روز تمام شده. من زورهایم را زده‌ام، حالا روزِ خوبی بوده یا بد به جهنم، من به عنوان یک آدم، تمامِ تلاشم را کرده‌ام که یک روز را از صبح به شب برسانم. حالا می‌توانم چراغ‌ها را خاموش کنم، لپ‌تاب را روشن کنم، فلاسک چای را بگذارم کنارم، شروع کنم به نوشتن برای دل خودم. یوتیوب‌گردی، یا هر کار دیگری. دیگر مهم نیست فقیرم یا ثروتمندم، خوشبختم یا بدبخت، من یک انسانم که روزش را تمام کرده و می‌تواند بگیرد بخوابد. آه کاش یک نخ سیگار هم داشتم الان، عمداً نخریدم. یک نخ بهمن کوتاهِ خالی دارم که نگهش داشته‌ام برای کارِ دیگری و یک هفته است فرصتش پیش نمی‌آید یا عمداً هی می‌اندازمش به تعویق.  

بعد از نوشتنِ این سطور، مسواک می‌زنم، می‌روم روی تخت. پیش از آن که خواب بیاید بیست دقیقه مدیتیشن می‌کنم، جریانِ انرژی از کفِ پاها شروع می‌شود می‌آید بالا و به گردن و سر می‌رسد، و یک وقت احساس می‌کنی در فضایی که نمی‌دانی چیست معلقی. تو یک ذره‌ای در جهانِ مدام سرگردانی که اسمش هستی‌ست، و شناور هستی. کاری که مدیتیشن می‌کند این است که به تو همین احساس را بدهد که موجودیت خاصی توی این دنیا نیستی، و برعکس با موجودیتِ همه چیزِ دیگر می‌توانی یکی باشی. 

آنچه منشاء تمام اضطراباتِ ماست، فردیت است که زائده‌ای است مُدرن، و مدام بار مسئولیتی تخمی- تخیلی را روی شانه‌های ما می‌گذارد، همه‌ی ما می‌خواهیم خاص باشیم، همه می‌خواهیم تلنت باشیم، همه می‌خواهیم جهان را نجات دهیم. من مطمئنم هیچ کدام از هنرمندانِ بزرگی که امروز می‌شناسم آدمهایی نبودند که به فکر نجات جهان باشند. 

بیش از همه، این احساس شناور بودن و یکی بودن با همه چیز را انسان با شنیدنِ موسیقیِ پلی‌فونیک باخ پیدا می‌کند، وقتی که هیچ کدام از ملودی‌ها هرگز، هرگز، هرگز به پایان نمی‌رسند، و پایان یک امرِ فرمایشی است. من در زندگی‌ام چیزی قُدسی‌تر و واقعی‌تر از این نیافته‌ام و وصیت می‌کنم روزی که چشم از این جهان فروبندم، مرا با موسیقیِ باخ فروگذارید تا در آرامش باشم. 

  • ۰۲/۰۱/۲۰
  • س.ن

نظرات (۱)

وصی خودتان را هم تعیین بفرمائید

آتیش دارید

؟

و چه جالب که من هم پای دعای افتتاح حالی شبیه مدیتیشن شما دارم

با یک تفاوت کوچک

هنوز قورمه سبزی ای که سرم بویش را می دهد 

به بار است

فقط در فرایند نجات کل تاریخ کل بشریت

نقش اساسی مال من نیست. من ذره ام هیچم ...همین

پاسخ:
متاسفانه فندکم گم شده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی