روز شلوغی بود. صبح کوثر آمد، رفتیم jbl را سمت چهارراه زند دادیم درست. بعد رفتیم کافه ژولپ چای خوردم با دوپیازهی آلو که تا شب سیر نگهم دارد. توی راه به سمت آموزشگاه ماشینم خراب شد، جوش آورد، رفتم تعمیرگاه استاد وحید که کارش ۲۰ است. خوشبختانه زیاد مشکل جدی نبود و خرج نگذاشت. بعد راندم به آموزشگاه. هنرجو داشتم از ساعت ۲ و ربع ۹. خسته شدم، خیلی خسته. ش مریض بود و فین فین میکرد.
حالا با ا.م قرار دارم که قرار است پارت ویولن چند کار جدیدم را بزند. خیلی خستهام و نشستهام توی ماشین یادداشت مینویسم،که زمان بگذرد.
امروز سه نخ کشیدم کلا. خیلی دوست دارم دیگر سیگار نکشم ولی وقتی عمیقا ناراحتم برای گریز از رنج به نیکوتین پناه میبرم.
- ۰۱/۱۱/۰۵